علاج تحریف،"تعریف" است (درست خواستن، نه هیچ نخواستن)
روز "معلم" و شهادت آیه الله مطهری _ نشست (مُد، آری، مُدپرستی، نه) _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیز و تبریک روز معلم و ایام معلم.
عنوان بحثی که دوستان فرموده بودند نقش معلم در اقتصاد بود. روشن است که این نقش، یک نقش فرهنگی و تربیتی است. هر جامعهای به هرجا رسیده از تعلیم و تربیت درست یا غلط رسیده است. جوامعی که به لحاظ دنیوی پیش میروند و در نظم و قدرت و ثروت و علم پیش رفتهاند از همان دوران کودکی، مهدکودک، کودکستان، آموزش و پرورش را شروع کردند از همان جا بچهها را، یعنی نسلی را که 20- 30 سال بعد متن جامعه و اتاق فرمان جامعه است از همان دوران کودکی یا به او نظم را میآموزند یا بینظمی و لش بودن را. یا آموزش میدهند یاد میدهند ارادههای قوی و درست را در آنها بار میآورند یا این اراده تضعیف میشود و کشته میشود. از همان دوران کودکی است که شجاعت یا ترس در روح نسل بعد نهادینه میشود. مصرفزدگی یا خودکنترلی. عملگرایی یا عملگریزی یا عملزدگی. که سه چیز متفاوت هستند. عملگریزی و عملزدگی دو سر افراط و مضرّ به حال فرد و جامعه هستند عملگرایی وجه درست آن است. همه اینها از دوران کودکی و مدرسه شروع میشود. این نقش معلم در همه چیز است نه فقط در اقتصاد یا اقتصاد مقاومتی. هر جامعهای را که میخواهیم در 20- 30 سال دیگر داشته باشیم شما الآن دارید آن جامعه را در مدارس میسازید. مسئولین رسمی هرچه میخواهند بخشنامه بکنند بکنند، کار اصلی را شماها دارید میکنید. اینقدر کاغذ و مصوبه هست که باید چه کار شود و نباید چه کار شود، همهاش دارد خاک میخورد! آن کس که تصمیم عملی میگیرد و تعیین میکند که واقعاً چه کاری باید انجام بشود یا نشود معلم است.
در این حوزه، فرهنگسازی برای یک اقتصاد سالم، درست، فعال، یک پروژه بسیار مهمی است که چند رکن در این پروژه نقش اصلی را دارند که یکی از آنها قطعاً معلم است. هم در صورتبندی درست مسئله. چون اگر صورت مسئله درست مطرح نشود به جوابها و پاسخهای درست نمیرسید. اگر سؤالاتتان نادرست طرح بشود به جواب درست نمیرسید. فهم درست مسئله. حالا راجع به بحث اقتصاد مقاومتی و اقتصاد آسیبناپذیر، سالم، مردمی، متعادل، انقلابی، شکوفا و اخلاقی، جمع شکوفایی و اخلاقی بودن ابعادی دارد یکی این است که صورت مسئله درست دانسته بشود که وقتی این را میگوییم مراد چیست؟ دعوت به ریاضت و گرسنگی و رنج میشود یا دارد از مصرف زدگی و بینظمی و بیاخلاقی، در سبک زندگی بخصوص در الگوی مصرف پرهیز داده میشود. این دوتا درست باید از هم تفکیک بشود.
من در این عرصه بعضی از نکاتی که مربیان بزرگ اسلامی با استناد به منابع دین به جامعه طرح کردند و گفتهاند و در این دوران ما هم از جمله شهید مطهری در حوزه تعلیم و تربیت یک تبیین خوبی و دقیق و منطقی و منصفانهای ارائه دادهاند از این که وقتی میگوییم اقتصاد مصرفانه، اقتصاد زدگی نه، مراد نفی اقتصاد نیست، مراد نفی اقتصاد نامتعادل است که هم به فرهنگسازی و هم به تربیت و الگوسازی برمیگردد. هم در اشل جمعی و حکومتی و ملی و بینالمللی مطرح میشود و هم در الگوی زندگیهای شخصی و فردی. همان تصوری که بعضیها دارند تصور نادرستی که ما داریم وقتی میگویند تهذیب نفس مراد نفسکشی است که هیچی نخواه، مصرف نکن، زندگی نکن، شادی نکن، اینها دارند دعوت به ترک دنیا میکنند و بعد که این صورت مسئله را جا انداختند چون این به اندازه کافی هم غیر طبیعی است و هم نشدنی است و هم نامعقول و هم ناممکن است، بعد میگویند این تعابیر در واقع ضد اقتصاد هستند نفی اقتصاد میکنند. بین اقتصاد و زندگی انتخاب کنید، سبک زندگی مکتبی و دینی به معنای نفی زندگی است! و این خودش یک دروغ بزرگی است و تهمت بزرگی به انبیاء است. البته یک کجفهمی هم از این طرف بین بعضی از خود ماها هست. این دیدگاهها بیشتر دیدگاههای مسیحی کاتولیکی یا دیدگاههای هندی و عرفانهای هندی است و ربطی به مفاهیم قرآن و سنت و این بحثها ندارد. البته دروغ و تهمت و تحریف و... این کارها را هم میکنند. یک وقتی دیدم یک جملهای را به امام(ره) نسبت میدهند که دوتا دروغ در آن بود گفتند امام(ره) گفته ما اتوبوس و آب و برق و همه چیزتان را مجانی میکنیم بعد که مردم رأی دادند جمهوری اسلامی درست شده، بعد ایشان یک سخنرانی کرده و گفته اصلاً اقتصاد چیست؟ اقتصاد برای خر است. دوستان عین متن را آوردند که ایشان گفته، که هر دویش دروغ است. امام میگوید مردم راضی نباشند که آب مجانی بشود برق مجانی بشود و مسائل مالی، به این چیزها خودتان را به اینها قانع نکنید یعنی اینها هدف نهایی نیست برای مسائل و وظایف فراتر از اینها میاندیشد من دستور کار بسیار مهمتری داریم و آن ترتیب صحیح نسل است. اینها برداشتند تحریف میکنند ضمن این که اگر ایشان این را هم گفته باشد خب نشان دهنده این است که میخواست این کار را بکند، مثل پدری که به خانوادهاش میگوید من میخواهم خانه بزرگتر برای شما بخرم ولی بعد نمیشود، جنگ تحمیل میشود، تحریم میشود، ترور میشود، این را نمیگویند پدر دروغگو، این را میگویند پدر دلسوزی که هدف و برنامهاش آبادی و ساختن و پیشرفت و رفاه مردم بود دشمن متجاوز از داخل و خارج نگذاشتند. ضمن این که ایشان میگوید به این چیزها راضی نباشید چون انقلاب ما یک انقلاب مثل انقلاب روسیه و فرانسه نیست که فقط مسائل مادی باشد به مسائل فراتر و انسانیتر از این بیندیشیم. آن جمله هم که اقتصاد برای خر است آن هم دروغ است اصلاً امام چنین جملهای نگفته است. این نمونه مختصر و شفاف آن است و نمونه غیر شفاف هم که الآن دارند میزنند. مثلاً وقتی گفته میشود اقتصاد مقاومتی، زودی میگویند اینها میخواهند همه از گرسنگی بمیرند، اینها میخواهند رابطه با جهان قطع بشود، اینها به پیشرفت و توسعه عقیده ندارند میخواهند دشمن درست کنند همین تهمتها و دروغها. اینها از اول بوده، نه در این انقلاب بلکه از زمان انبیاء بوده. همهاش هم تهمت است یک حرف درست و مستند نمیگویند که بعد آن را نقد بکنند. حتی در مسائل شخصی و جزئی خود شماها، یک کسانی یک دشمنیهای شخصی با شما دارند چنان چه شما با کسانی مشکل دارید همینطور که شما برای آنها حرف درمیآورید در مسائل خانوادگی و محیط کار، معمولاً باندها همه جا هستند هم در فامیلها باند باند است هم توی محل کار باند هست! چطوری من و شما برای دیگران حرف درمیآوریم چیزی که او نگفته، برای این که خرابش کنیم میگوییم او این را گفته یا منظورش این بوده، از خودش که میپرسیم میگوید من این حرف را نزدم او هم دارد برای ما و شما همین کار را میکند. در سطح انقلاب هم راجع به مفاهیم اقتصاد اسلامی، اقتصاد مقاومتی، علوم انسانی اسلامی، همینطور تهمتها و همین حرفها را میزنند اصلاً صورت مسئله را یک جوری کج و کوله مطرح میکند دیگر احتیاجی به جواب دادن ندارد وقتی خودت مسئله را خراب مطرح کردی دیگر جواب نمیخواهد جوابش توی همان است. راجع به خود بنده، دروغ، غلط که آقا اینها اینطوری هستند. خب اگر امام میخواست بگوید اقتصاد برای خر است انقلاب نمیکرد. صحبت از «قسط». قسط یعنی اقتصاد، یک بُعد مهم آن اقتصاد است که مهم است، انفاق، زکات، توزیع عادلانه اموال، مبارزه با اخلاق سرمایهداری، همه اینها یعنی اقتصاد مهم است، مبارزه با اخلاق ریاضت افراطی هم همینطور. تعادل. آنجا هم امام یک حرف دیگری را زده اصلاً این جمله را نگفته است. امام آنجا میگوید مردم بچههایشان را برای آب و برق نفرستادن که کشته شوند کسی که بچهاش را بفرستد بگوید خیابان ما خاکی است میخواهیم آسفالت بشویم بچه من برود کشته بشود خیابان ما را اقلاً آسفالت کنند! خب این آدم هم احمق است و هم بیرحم است. کدام مادر کدام پدر اجازه میدهد که بچهاش به جبهه برود کشته بشود یا 20 سال روی تخت بیفتد که لولهکشی آبشان بهتر بشود یا فاز برقشان بیشتر بشود. چه کسی این کار را کرده است؟ این نگاه ماتریالیستی به انسان، این نگاه یعنی تبدیل انسان به حیوان. سقف مطالبات حیوانات مسائل مادی است. انسان مطالبات مادی دارد، حقوق مادی دارد باید قطعاً هم تأمین بشود. هم سقف مطالبات انسان و یک انقلاب و حرکت انسانی آسفالت شدن کوچهاش نیست که 200 هزار کشته و شهید بدهد که میخواهد خیابانش را آسفالت کند؟ به آدم بگویند کل خانهات را خراب میکنیم بچهات زنده بماند، میگوید خراب کن آتش بزن، بچه من است. خانواده را نابود کنم برای آب و برق. امام اینها را گفت. همان کار را الآن دارند میکنند. اقتصاد مقاومتی یعنی فلان و فلان.
خب حالا، فرهنگسازی درست، فهم درست صورت مسئله، تربیت درست، این یک کار بسیار مهمی است که در مدرسه توسط معلم انجام میشود. اغلب آموزشی که هست از بچههای کوچک همان اول میپرسند که میخواهید چه کاره بشوید، آن سابقاً که ما بچه بودیم کارمند شدن مهم بود چون حقوق ثابت داشت اینها آرزویشان این بود که میخواهد معلم بشود کارمند بشود، استخدام بشوند. بعد از یک مدت اینها از لحاظ مالی معمولی شد همه بچهها میگفتند میخواهیم دکتر و مهندس بشویم، خلبان بشویم، این سهتا بود در دنیا شغل دیگری نبود. الآن همه دکتر و مهندس در دنیا شدند. نصف مردم کارمند هستند درس هم خواندند نصف دیگر هم دکتر و مهندس. باز میبینی که از هیچ کس سؤال نمیکند که وقتی میگوید میخواهی چه کاره بشوی بگوید نوع شغلش مهم نیست یک کاری باشد که کار باشد، هم خانوادهام را تأمین کنم و هم خدمت به جامعه بکنم. هیچ کس این جواب را نمیدهد. چرا؟ چون اصلاً جواب این را به بچه یاد نمیدهد آموزش نمیدهد، نه در خانه و نه در مدرسه. این میبیند در خانهشان پدر و مادرشان به چه کسی احترام میگذارند؟ به کسی که سه تا ماشین مدل جدید دارد یا ویلا دارد، او میبیند به اینها احترام میگذارند او میبیند پس اینها ارزش است. اینها ارزش مطلق است. مهم هم نیست از چه راهی. با مفتخوری، با حرامخواری، اصلاً اهمیت ندارد. این از مدرسه شروع میشود که اگر از بچه بپرسیم که میخواهی چه کاره بشوی؟ میخواهم یک کاری بکنم نان حلال و نان مشروع دربیاورم بدون این که به خانواده کسی ستم کنم زندگی و خانوادهام را آبرومندانه اداره کنم. خب چه شغلی؟ هر شغلی که خلأ آن در جامعه هست و نیاز هست. همه شغلها مقدس و مهم هستند. اصل جهاد است. اینهایی که عرض میکنم مسائل تعلیم و تربیت است یعنی از این جاها شروع میشود.
یکی از مفاهیمی که باید درست به ما منتقل بشود حالا ما که پیر شدیم تمام شد، به نسل بعد، به جامعه که باید از طریق مدرسه درست منتقل بشود این است که اصلاً این تصور که انبیاء ضد دنیا و ضد زندگی بودند و اقتصاد مکتبی، انقلابی، مقاومتی، مردمی، اینها یعنی تمایلات طبیعی خودتان را نابود کنید. اینها میخواهند ما زندگی نکنیم اینها میخواهند به همه سخت بگذرد. یا این تصویر رؤیایی دروغی که در فیلمهای هالیوودی میسازند که زندگی در آمریکا فلان است، از آنهایی که آنجا زندگی میکنند بروید بپرسید نه از آنهایی که اصلاً آنجا را ندیدند جز از طریق فیلمها. بروید ببینید چقدر زندگی سخت و مشکل است. زندگیهای به سبک غربی نقاط مثبتی دارد که اسلامی است ما عمل نمیکنیم دیگران عمل میکنند یک بخش مهمی هم نقاط بسیار منفی است همه را باید دانست نه عقده بشود و نه آرزو. و بعد بدون این که خودمان را اصلاح کنیم و مشکلات خودمان را برطرف کنیم نه علیه کسانی و دیگران موضع بگیریم یا آرزومندانه و منفعلانه. هر دویش غلط است. این دوتا حالت در مدارس میتواند تقویت بشود یا تضعیف و مدیریت بشود. این تعبیر جهاد با نفس، به مفهوم کشتن نفس نیست. یعنی نابود کردن همه تمایلات در انسان است اصلاً اسلام دعوت به این نکرده که تمایلاتتان را نابود و سرکوب کنید و ندیده بگیرید همچین چیزی نیست جهاد به معنای کشتن نیست جهاد یعنی کوشش و تلاش. جهاد با نفس، یعنی ورزش دادن نفس، ورزش دادن شخصیت که در مسیر تکامل و رشد قرار بگیرد. چطوری در این مسیر قرار میگیرد؟ نه با ترک لذت، نه با غرق در لذت. اقتصاد در بُعد اجتماعیاش یعنی همین. یعنی نه نیازهای مادی واقعی جامعه حتی لذائذ و تفریح، نه اینها را حق دارید سرکوب کنید و نادیده بگیرید نه توی خط مصرف زدگی و مصرف پرستی بیفتید. در عرفانهایی که یک مقدار ناجور هستند در سلوکهای معرفتی افراطی و تفریطی، مثل نوع هندیاش یا بخشی از انواع مسیحیاش، مثلاً کاتولیکش، صحبت سرکوب نفس است. یعنی انسان متعالی کسی است که هیچی نخواهد. اصلاً امکان ندارد انسان هیچی نخواهد. امثال شهید مطهری همین بحث را دارند میگوید تعلیم و تربیت اسلامی حتی اگر «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا» در دنیا بمیرید قبل از این که بمیرید، به کار میرود یا میفرماید انسان متعالی و حکیم کسی است که «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ، وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ» عقلش را احیاء کند و نفس خود را بمیراند، اینجا توضیح دادن که مراد از میراندن نفس یا مردن قبل از مردن، نابودی نفس و اشتها و تمایلات طبیعی نیست. «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا» یعنی قبل از این که مرگ جسمانی طبیعی سراغتان بیاید و انسان را به اجبار از عالم طبیعت و دنیا و از بدن جدا کند قبل از آن شما بر بدن مسلط باشید انسان بر بدن مسلط بشود و بتوانیم جسم و غرایز مادیمان را مدیریت کنیم. این «موتوا» اول به معنای موت اختیاری، نه به معنای این که من الآن اینجا به اراده خودم بخوابم بمانم بلکه به این معناست که همانطور که داری زندگی میکنیم روح تسلیم بدن نباشد بلکه روح سوار بر بدن باشد، روح به بدن سواری ندهد. بدن به روح سواری بدهد. مراد این نیست که تمایلاتمان را نابود کنیم و نخواهیم. اگر قرار بود این تمایلات نابود شود اصلاً خداوند چرا این تمایلات را بر ما گذاشت؟ خداوند برای چی میل به غذا را درمان گذاشت؟ خدا چرا شهوت و میل جنسی را در ماها گذاشت؟ یا باید بگوییم خدا اینها را نگذشته یا باید بگوییم خدا اینها را گذاشته ولی بیحساب است به ضرر ما بوده! نه؛ اینها لازم ما بوده و هست. شهوت جنسی برای هم دنیا و تشکیل خانواده و زندگی لازم است و هم برای آخرت. میل به غذا را خدا در ما گذاشت که از غذا لذت ببریم و از گرسنگی رنج ببریم. منتهی در همه حوزهها این را تعمیم بدهیم، مصرف، انواع لباس، مسکن، وسایل نقلیه، یک زمانی انواع اسبهای گران و ارزان بود حالا ماشینهای گران و ارزان است و از این قبیل. همه اینها در تعریف اسلامی نعمت خداست، همه اینها لازم بوده که باشد نه فقط برای دنیای ما بلکه برای ابدیت و آخرت ما لازم بوده است. تا اینجایش اقتصاد.
از چه زمانی اقتصاد مقاومتی و اقتصاد وابسته و آسیبپذیر تفاوت پیدا میکند؟ در برابر اقتصاد مقاومتی، اقتصاد وابسته و آسیبپذیر، ذلیل، و کنترل نشده، اقتصاد غیر عقلانی و غیر اخلاقی، اقتصاد ضد عزت. پس روشن باشد که اول نگذاریم صورت مسئله را غلط طرح کنند، تهمت بزنند، تحریف کنند، علاج تحریف، تعریف است اگر درست مسئله را تعریف نکنیم آنها تحریف میکنند. مانع تحریف این نیست که بگوییم آقا تحریف نکنید! مانع تحریف این است که درست تعریف کنیم تا نتواند تحریف کند. تحریف میکند یعنی حرف درمیآورد کج و کولهاش میکند و تغییرش میدهد. تعریف یعنی معرفی میکند و شناخت میدهد این کار مهمی است که در حوزه مدارس و دانشگاهها و رسانهها باید روی آن کار بشود.
بنابراین هدف، این تهذیب نفس در ساحت فردی، و تربیت اخلاقی اجتماع در حوزه اقتصاد، یعنی ارائه یک سبک زندگی درست اقتصادی به خانوادهها و جامعه و به همه ما، معنیاش این نیست که خواهش و میل را و نیازهای طبیعی را در انسان، فرد، خانواده و جامعه ندیده بگیریم، سرکوب کنیم و نفس کنیم. ما در واقع به این معنا نفسکشی نداریم، تربیت نفس را از ما خواستهاند نه کشتن نفس را. درست خواستن را نه هیچ نخواستن را. حتی یک کسی روایتی الآن یادم آمد که میآید خدمت امام(ع) میگوید از خدا خواستم من را به هیچ کس محتاج نکند، امام(ع) میفرماید نه، این خواسته درستی نیست اولاً امکان ندارد ثانیاً رشد انسان هم در این نیست بگو خدایا من را محتاج به روش نادرست و اشخاص نادرست نکن. و الا نیاز طبیعی است همه ما به هم نیاز داریم. نیاز تو به من، و نیاز من به تو، خودش عامل و بستری است که هم تو رشد کنی هم من. من به تو نیاز دارم تو به من کمک کنی مشکل من حل میشود و زمینه رشد من فراهم میشود و خودت هم با این کمکی که به من کردی رشد میکنی و برعکس. اصلاً ما در فرهنگ اسلامی و اسلام اهل بیت(ع) هیچ جا نداریم - هرکس نمونهای دارد بگوید- که بگوید یک نیاز و یک لذت طبیعی را باید به کلی سرکوب کنی و نادیده بگیری! همه جا صحبت از تنظیم و تعدیل و اصلاح و مدیریت آن است نه حذف آن. هیچ جا در اسلام نمیگویند شهوت را حذف کن، میگوید مدیریت کن. هم از آن طرف میگوید اگر کسی میتواند ازدواج کند و نکند به لحاظ تربیتی و اخلاقی مشکل دارد مگر کسی نتواند ازدواج کند آن بحث دیگری است. هم از این طرف میگویند آنهایی که شهوتران هستند لعنت بر مردان و زنان زوّاق. تعبیر پیامبر(ص) است که میخواهند با انواع و اقسام مختلف با زنان و مردان مختلف رابطه جنسی داشته باشند هر دو مشکل است. در باب شکم و تغذیه هم همینطور است در باب همه چیز.
تعابیری که مربیان اسلامی به کار بردند با استناد به قرآن و سنت تعابیر دقیقی است. یا این که میگویند نفس امّاره، نمیگویند نفس را از بین ببر، بلکه میگویند نفسی به صفت اماره، یعنی نفسی که همه چیز میخواهد و همه جا دستور میدهد. امّاره یعنی این که زیاد دستور میدهد. امّار، مبالغه در امیر است. امیر یعنی کسی که مدام امر میکند. این که در قرآن میگوید نفس امّاره نمیگوید نفس و شخصیتت را نابود کن و هیچی نخواه، آن چیزی که میگویند با آن درگیر شوید اماره بودن آن است. اماره بودن نفس، یعنی این که همینطوری همه چیز میخواهیم مدام میگوییم خانههای بزرگتر و بیشتر، چندتا ماشین دیگر، چندتا ویلای دیگر، چندتا پست دیگر، چندتا عنوان دیگر، اصلاً کاری هم نداریم که اینها مفید است یا نه؟ حالا جامعه به کنار، اصلاً به حال خودت مفید است یا نه؟ این را کاری نداریم. آن که در تعلیم و تربیت میگویند با اماره بودن نفس درگیر شوید، یعنی نفستان را کنترل کنید، نگذارید مدام دستور بدهد هر چه میبیند و میشنود میخواهد. از تعادل خارج شدن، میراندن و کشتن نفس اماره یعنی کشتن اماره بودن نفس نه خود نفس، اقتصاد مقاومتی به معنای نفی اقتصاد نیست، به معنی انحراف اقتصادی است. انحراف اقتصادی چه به سمت فقر و گرفتاری و فلاکت برود چه به سمت اشرافیگری و عیاشی و مصرفزدگی برود هر دویش انحراف است اقتصاد درست اسلامی این است با هر دویش درگیر است. پس همه جا صحبت از تعدیل خواستهاست، تعدیل مصرف، نه نفی مصرف. تعدیل لذت، نه نفی لذت. هر میلی طبیعی که در انسان، چه فرد چه جامعه وجود دارد مثل میل به زیبایی، زیبا پوشیدن، زیبا بیرون رفتن، تمایل به زیباییها، میل به خوردن، آشامیدن، میل به راحتی، میل به خواب، میل به خوراک، میل جنسی، همه تمایلاتی که در همه ما و شما هست و هرکس اینها را ندارد او بیمار است باید به طبیب مراجعه کند.
تمام این تمایلات طبیعی، الهی هستند و سرکوب آنها یعنی خفه کردن، عقب زدن آن، حذف کردن آن، انواع بیماریهای هم جسمی و هم روح و اعصاب و روان و هم بیماری اخلاقی ایجاد میکند. یعنی وقتی فردی یا جامعهای یا خانوادهای گرسنه است آن را نفی کند و سرکوب کند این نه فقط جسمش مشکل پیدا میکند، اعصابش هم بهم میریزد عصبانی و روانی میشوند اخلاق این خانواده و این جامعه و این فرد هم بهم میریزد. کم کسی است که همیشه گرسنه باشد، خانه ندارد، شغل مناسب ندارد، خانواده ندارد، همه جا توهین و تحقیر بشنود بعد این به لحاظ اخلاقی رشد کند و انسان متعالی بشود. نمیشود یا تقریباً نزدیک به محال است افراد استثنایی میتوانند اینطوری باشند بنابراین ضرر اخلاقی هم دارد. این تفکر که میل طبیعیتان را هم سرکوب کنید، بله یک جاهایی یک کسانی برای تنبیه و مدیریت خودش نفس را ادب کند این کارها را میکردند مثلاً وسط تابستان گرم، هندوانه سرد و شیرین برایش آوردهاند خیلی آدم دلش میخواهد بخورد، یا نخورده یا روی آن یک مقدار نمک ریخته خورده است! این دستورالعمل عمومی نیست خود آن شخص ممکن است بگوید این نفس من دارد از کنترل من خارج میشود خودم را مدیریت کنم و یک مقداری به خودم توی دهنی بزنم، سختگیری بکنم و دوباره بتوانم مدیریت کنم. حساب این جداست. اما ما توصیه عمومی در کتاب و سنت نداریم که مردم هندوانه شیرین نخورید این باعث میشود که شما به لحاظ تربیتی سقوط کنید نه. حتی خلاف آن را هم داریم که اگر نعمتهایی که خدا به شما داده استفاده نکنید این یک جور کفران نعمت است. خدا اینها را برای تو خلق کرده چرا مصرف نمیکنی؟! خود قرآن هم توبیخ میکند و میفرماید که چه کسی این زیباییهای زندگی را بر شما تحریم کرده است؟ «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ...» (اعراف/ 32)؛ چه کسی گفته چیزهایی برای شما مفید است ولی ما گفتیم نه مصرف نکنید هرچه گفتیم مصرف نکنید برای شما مضرّ است. در روایات و قرآن هست این تعبیر که بخورید، مصرف کنید، لذت ببرید، ببینید اما در کنار آن میگوید شکر کنید، اسراف نکنید، عادل باش،موحد باش، به حقوق دیگران هم احترام بگذار دیگران هم حق دارند میخواهند لذت ببرند، ظلم نکن. نمیگویند مصرف نکن میگویند زیادهروی نکن. حد بشناس. اقتصاد مقاومتی هم در ابعاد کلی همین است. اقتصاد اسلامی همین است در مصرف حد بشناس. از هرجا آمد، هرچه آمد، هرجور آمد؟ نه. در واقع استفاده ما از امکانات زندگی میگویند لبیک گفتن به خلقت الهی است. لبخند اجابت است به هدیهای که خدا به بشر داده است. بعد هم کشتن تمایلات و نیازهای مادی و طبیعی و اقتصادی، نه این که غلط است امکان هم ندارد. حتی اگر خودمان را هم بکشیم، اصلاً کسی بگوید ما اقتصاد نمیخواهیم، نمیخواهیم مصرف کنیم خودکشی میکنم که دیگر میل در من تمام بشود. با خودکشی هم تمام نمیشود. ما موجود ابدی هستیم، فرمودند: «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ، وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَى دَار.» شما برای ابدیت آفریده شدهاید نه برای این 40- 50 سال. ما از این عالم هم که برویم نیازهای ما هست، میل هست، بنابراین کشتن میل یک بحث است، رام کردن این اسب وحشی مصرفزدگی و خودخواهی و تجملپرستی یک بحث است. گفتند این اسب را که خیلی هم خر تشریف دارد گفتند این را مدیریت کنید مهار بزن و رامش کن. نگفتند این اسب را بزن بکش. نمیگوید مصرف نکن، تفریح نکن، میگوید این را رام کن و مدیریت کن. پس این تهمتهایی که به این قضایا میزنند اینطور است. حتی در فرهنگ دینی ما نمیگویند شما میخواهید مثل فرشتهها بشوید به ملائکه تشبّه بکنید هیچی نخور چون فرشتهها هیچی نمیخورند نمیخوابند عقل محض هستند نه، به ما این را نگفتند. گفتند که جنبههای عقلی، اخلاقی، ملکوتی را در دنیا در ضمن همین مصرف و زندگی عادی، در خودتان تقویت کنید. وقتی خداوند پیامبران را که مربی اخلاق و معنویت هستند معرفی میکند راجع به انبیاء چه میفرماید؟ میگوید: «الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً» (فرقان/ 7)؛ میگوید پیامبر است اما در کوچه و بازار دارد مثل همه شما راه میرود و مثل همه شما غذا میخورد، به غذا نیاز دارد غذا میخورد. از همه جهات طبیعی همه مسائل شما را دارد و الا نمیتواند امام و الگوی شما باشد اگر یک فرشته مستقیم که نمیتواند انسان را تربیت کند. انسان فرشتهگون هم گفتهاند اینطور نیست که مصرف نکند، اگر سرکوب بشود از ظاهر به عمق میرود ما آن را نمیبینیم فکر میکنیم از بین رفت. بعد آنجا شروع میکند به صدمه زدن، هم خود نابود کردن، پژمرده کردن جسم و روح و انسان و جامعه.
بنابراین روشن بشود وقتی صحبت از اقتصاد مقاومتی و اسلامی و اخلاق اسلامی و سبک زندگی دینی و این چیزهایی که اولیای خدا به ما گفتهاند اینها چه میگویند و چه نمیگویند؟ اینها را درست تفکیک کنیم. اسلام تفکر صوفیانه، تفکر هندی، تفکر کاتولیک در حوزه تربیت و تزکیه ندارد به تعدیل تمایلات دعوت میکند از جمله در اقتصاد اجتماعی به تعدیل اقتصاد در جامعه، اصلاح الگوی مصرف. نمیگوید مصرف نکن میگوید الگوی مصرفتان را درست کنید. من در بعضی از جوامع اسلامی دیدم که خانوادهها و جامعه الگوی مصرفشان از ما و شما اسلامیتر است نه به اندازه ما ریخت و پاش دارند و مصرف میکنند اصلاً نمیتوانند بکنند ندارند که بکنند چون نفت و مال مفت ندارند. در جوامعی که مسلمان نیستند در خانوادههایشان بنده از نزدیک دیدم که مصرفشان یک پنجم ماهاست و برنامهریزی میکنند. اصلاً اینطوری مثل ما در خوراک و پوشاک و تفریحات، همه چیزشان برنامهریزی دارند چون مجبورند برنامه داشته باشند ما یکی از ملتهای بیبرنامه در مصرف هستیم. این را بدانید، این را شماها از مدرسه از دوران کودکی باید آموزش بدهید. عرض کردم در ژاپن، یکی از دوستان طلبه معمم ژاپنی ما – تا حالا ندیدید – ایشان در قم درس خوانده الآن آنجاست. یک وقتی به من گفت که در دانشگاه توکیو جلسهای بود بعد یک روزی مهمان ایشان بودیم، او به من گفت که من بچهام را میخواهم ببرم مهدکودک بگذارم تو هم بیا از نزدیک ببین. ما توی ذهنمان این بود که حتماً اینها خیلی ترگل و ورگل عزیز دردانه هستند! رفتم کودکستان عین پادگان بود! گفت نگاه کن اینها با سه سوت باید کفشهایشان را بپوشند آماده به صف. اگر دیر بیاید تنبیه میشود نه تنبیه بدنی، گفت ما توی مدرسه سطل زباله در این مهدک نداریم. بابای مدرسه یا خادم ندارند، هرکسی زباله تولید میکند حتی مدادتراش یک کیسهای دارد باید زبالههایی که تولید میکند توی آن بریزد و خانهاش ببرد. هیچ کس حق ندارد اینجا را کثیف کند. مثل سربازخانه. البته نه با خشونت. خب این بچه اینطوری بار میآورند اینجا هم در این مهد کودکها و کودکستانها بچه را از ظهر آهنگ میگذارند میگویند برقص. بعد هم خیس میکند با شلوار خیس تحویل پدر و مادرش میدهند! دارند تربیت میکنند! ولی از اول یاد میگیرد که باید منظم باشد، کار کند، باید کار جمعی یاد بگیرد، مسئولیتپذیر باشد، باید خوراکش محدود باشد، باید تلاش بدنی بکند و به دیگران احترام بگذارد و دقیقاً همه چیزهایی که اسلام میگوید. ما آموزش میدهیم که میدانی چه کسی زرنگتر است؟ هرکس بیشتر مفتخوری کند، لذت بیشتر و کار کمتر. اینها ارزش است.
خب من سه – چهار نکته از آقای مطهری یادداشت کرده بودم که خواستم عرض کنم یکیاش این است که خواستم عرض کنم که آنکه گفتند انجام ندهید مبارزه با تفنن است هوسبازی و زیادهطلبی را گفتند باید اصلاح کنید این مشکلی است که ما داریم. مذهبی هستیم ولی ضد مذهبی و غیر مذهبی زندگی میکنیم! بعضی از اینها را ما دیدیم از جهات ظاهری و در بُعد دنیویاش مذهبی نیستند ولی مذهبی زندگی میکنند. سبک زندگیاش دینیتر است تا سبک زندگی ما. بعضی جاها هست که هنر در رقابت بر سر مصرف و پز دادن است که ما اینها را مصرف میکنیم شما که اینها را مصرف نمیکنید. در یک جوامعی هم رقابت سر تولید است. نه سر مصرف. خب این از بچگی باید یاد داد و در مدارس آموزش داد که پزتان به این باشد که ما بیشتر کار کردیم، گروه ما و کلاس ما بیشتر کار کرد. گروه ما رفت فلانجا به فقرا، به بیماران، به سالمندان و بچههای یتیم خدمت کرد کلاس شما این کار را نکرد. کلاس ما ده تا تولید کرد کلاس شما دوتا تولید کرد. خب یک تعلیم و تربیت اینطوری است یک تعلیم و تربیت هم اینطوری است که ما اینها را داریم شما ندارید، ما اینقدر خوردیم شما کمتر خوردید، مسابقه بخور بخور. حتی بازیها و تفریحهایش. یادتان هست که یک بازی در تلویزیون برای کودکان و بچهها بود مسابقه بخور بخور بود، غذا و ماست روی میز میگذاشتند که چه کسی بیشتر میخورد؟ بعد بقیه بخندند! یک مسابقهها و ورزشهایی هم در بعضی از جاهای دنیا هست که مسابقه نخور نخور است نه بخور بخور. مسابقه کارکن، چه کسی بیشتر کار میکند؟ چه کسی میتواند در مدت کوتاهتری کار بیشتر و سالمتری بکند؟ چه کسی میتواند در ظرف یک ساعت دو ساعت فلان چیز را بسازد خب اینها دوتا فرهنگ و دوتا نظام آموزش و پرورش است. آن اسلامی است این که ما داریم و عمل میکنیم... البته خیلی خوب حرف میزنیم همه ما خیلی قشنگ صحبت میکنیم همه سخنران هستند و همه میدانند چه چیزهایی باید بگویند ولی نمیدانند چه کار باید بکنند؟ یا اگر میدانند به آن خیلی توجهی نیست. هوا و هوسی که میگویند با آن در اقتصاد مبارزه کنیم فردی، جمعی، خانوادگی، تفنن طلبی و تنوعطلبی در پوشش است، در لباس، در خوراک، در وسیله نقلیه، در ازدواج، در روابط جنسی، در مسکن، همه اینها نیاز ماست اما وقتی به سمت تنوعطلبی رفت، وقتی تنوع شد مدام هوسهای جدید، اشتهای کاذب، ببینید آن را که گفتند مدیریت کنید اشتها است. اشتها باید باشد ولی با اشتهای کاذب مقاومت کن. در اقتصاد مقاومتی اشتهای کاذب، مصرف کاذب، نیاز کاذب، رقابت نادرست هم، چیزهایی که نه جامعه به آن نیاز ندارد بلکه به ضرر آن است هم باعث میشود که روح انسانها و جامعه ملول بشود، جامعهای که همه دارند در آن با هم رقابت مصرف میگذارند روح آن جامعه کسل است، همه خستهاند. ظاهرش میخندند باطن خسته است. میگوید تا چه زمانی با چه کسی سر چی مسابقه بگذارم؟ برای چی؟ روح ملول میشود؛ جسم بیمار میشود؛ بیماریها زیاد میشوند. چون وقتی طبیعت انسان یک چیزی را واقعاً احتیاج دارد مثلاً احتیاج به غذا، احتیاج به خواب و احتیاج جنسی دارد خود جسم علامت میدهد، خودِ بدن و طبیعت علامت میدهد. وقتی به غذا نیاز دارد خود بدن فشار گرسنگی را ایجاد میکند که بگوید بدن نیاز دارد دیر نشود. بدن نیاز به رابطه جنسی دارد خودش علامت میدهد. هیچ وقت اسلام نگفته که وقتی بدن شما و وضعیت طبیعی شما دارد آلارم میدهد علامت میدهد، یا درد، اگر درد نبود هیچ کس نمیفهمید که یک جای بدنش مشکل دارد. این درد، آژیر و سوت خطر است، آژیر است. یک آژیر گذاشته که هرجای بدن یک عیبی پیدا کرد و از حالت طبیعیاش خارج میشود این سوت میکشد که فلانجایت درد میکند برو بررسی کن یک چکاپ بکن چون توی بدن یک مشکلی دارد پیش میآید. خب هرجا که بدن و جسم بطور طبیعی علامت بدهد اشتهای طبیعی معنیاش این است که احتیاج داری. آنجا حلال از راه حلال و مشروع نیاز تو برآورده شده است. احتیاج جنسی، احتیاج به غذا، به خواب، به خوراک، تفریح، لذت، تنوع، خندیدن، احتیاج به خندیدن، احتیاج به گریستن، احتیاج به رفت و آمد و همه اینها. از یک جایی به بعد دیگر نیاز نیست روح مسئله اصلی اقتصاد مقاومتی و روح مصرف که من عمداً اینجا این را عرض میکنم و بخش آخر عرایض من است که به شما دوستان مربوط است از یک جایی به بعد واقعاً اینها نیاز نیست یعنی طبیعت ما به ما علامت نداده، ما داریم به زور به طبیعت خودمان تحمیل میکنیم. مثلاً میروند انواع و اقسام قرصها را میخورد که اشتهایش به غذا بیشتر بشود خوب بدنت نیاز ندارد. یا انواع قرص و داروها را میخورند که شهوتشان بیشتر بشود. آن میزانی که شهوت نیاز داری خداوند در تو گذاشته است وقتی میل به جنس مخالف پیدا میکنی او به نیاز تو علامت میدهد. خب نیازت را باید بروی در همان حد برآورده کنی اگر میتوانی اصل خانواده دائم تک همسری است اگر نشد و مشکلاتی بوجود که 10- 20 مشکل در همه جوامع هست تشکیل خانواده موقت، یا خانواده مجدد با رعایت عدالت. اگر مشکلی پیش آمد. مثل الآن ازدواج دیر شده یا طلاق، و افرادی داریم دختران، پسران، زنان و مردانی که سنشان بالا دارد میرود و نتوانستند و نمیتوانند ازدواج دائم تک همسری داشته باشند حتی فکر کرده که اینها هم محرومیت پیدا نکنند. همه جوامع این چیزها را دارند اینها هم محرومیت پیدا نکنند نه محرومیت جنسی از شهوت، نه محرومیت عاطفی که با جنس مخالف بگوید بخندد راه برود، جسم و روح و اعصاب احتیاج دارد. هرجا نیاز واقعی طبیعی نیاز صادق است باید به روش درست و بدون ظلم برآورده شود. ازدواجهای ظالمانه نه، که در یک طرف خانوادهاش را متلاشی میکند به خانوادهاش ستم میکند اینها حرام است. ازدواج عادلانه، تغذیه عادلانه، تفریح عادلانه، برای زن و مرد، کودک، بزرگ، پیر و همه. مثلاً یک نیاز جنسی طبیعی است که باید ازدواج کنید یک وقت نیاز طبیعیاش برآورده شده میرود انواع و اقسام فیلمها را میبیند که خودش را تحریک کند و نیاز کاذب در خودش ایجاد کند بعد برای ارضای آن به انواع ظلم و گناه بیفتد. با این مخالف هستند. اینها اشتهای کاذب است مثل غذایی که شما احتیاج به غذا دارید خب میخوریم ولی از یک حد به بعد برای شهوت خوردن داریم میخوریم بدن دیگر نیاز است دارد میگوید بس است ما داریم به او میگوییم نخیر بس نیست! چرا؟ برای این که ما داریم از این کار لذت میبریم. میگویند در روم باستان این اشراف و ژنرالهایشان وقتی که غذا میخوردند کنار سالن غذا، یک اتاقی داشتند به نام سالن تهوع، آن اتاق انگشت میزدند بالا میآوردند دوباره میآمدند آن سالن غذا میخوردند، برای چی؟ میگفت لذت خوردن، تا یک حدی که میخوری سیر میشوی. ما که برای سیری و گرسنگی نمیخوریم! ما میخواهیم بیشتر آن لذت خوردن را تجربه کنیم. از این جا به بعد مشکل است. آن که میگویند تهذیب نفس، کشتن نفس اماره این است که ما احتیاج نداریم بیشتر از این چرا این کار را میکنید؟ تفریح تا یک حدی خوب است. گفتند در زندگیتان یک بخشی را هم برای تفریح لذت برنامهریزی کنید. بعد بعضیها تمام زندگی و اصل برنامهریزی برای لذت است وسطهایش اگر مجبور شدی کار بکن. عرض میکنم برای بعضیها تفریح، فاصله بین دو کار است. برای بعضیها کار فاصله بین دوتا تفریح است آن هم برای این که مجبور هستند.
برداران و خواهران، آن چیزی که به ما گفتند این است که اشتهای کاذب در جامعه ایجاد نکن. با تبلیغات، با مصاحبههای باطل، این مدل لباس هم آمده فلان! چه نیازی داری؟ این که با تعبیر بِرَند مخالف هستیم بعضیها فکر کردند که با اصل تنوع مخالف هستند نه، با تنوع حتی با مد اسلام مخالف نیست. منتهی مد دو جور است یکی انواع مد لباس، و مدل زندگی که نیازهای واقعیتان برطرف بشود از جمله نیاز به زیبایی در حد اخلاقی. زیباییای که خانواده را متلاشی نکند و انحرافات ایجاد نکند، زیبایی در حدی که لازم است برای چه کسی چه طوری؟ این مد به این معنا حتماً لازم است. مثلاً خانمها برای کارهای مختلف چه اشکالی دارد که لباس با مدهای مختلف برای کارهای مختلف. ولی همهاش حجاب اسلامی باشد، برای رانندگی، بار کار توی خانه. کار بیرون، این طرف و آن طرف. برای مرد هم همینطور. مگر لباس کار با لباس میهمانی باید یکی باشد؟ یکی از اسرافها که در روایت داریم این است که میگویند کسانی که لباس کار و میهمانیشان یکی است یعنی با یک لباس هم کار میکند هم میهمانی میرود این اسراف است. دوتا لباس برای دوتا کار نیاز است. پس مد تا یک حدی لازم است. اما از یک جا به بعد مد، به رقابتهای منفی، به حرص، به تکبر، به تحقیر دیگران، به دعوت اشتهای کاذب تبدیل میشود. این مدپرستی بد است. اما مد خوب است. مد یعنی لباس تابستانتان با لباس زمستانتان هر دویش قشنگ، وزین، ولی متفاوت است. این مد به این معنا امر اسلامی است. روایت دیدم که پیامبر(ص) لباسی را پوشیدند بعد لباس دیگری را برداشتند گفتند این خوب است رنگش به این میخورد یعنی چشمنواز است. یعنی مردم را با ژولیدگی زجر ندهد. ما مد داریم بِرَندزدگی نداریم. اصلاً کاری ندارم نیاز واقعیام چیست نگاه میکنم چه میگویند؟ برای ما دیگران دارند سبک زندگی سفارش میدهند و تولید میکنند و ما را در یک جریانهایی میاندازند که ما به آنها نیاز نداریم. پس ایجاد اشتهای کاذب در جامعه خلاف است. این را از توی مدرسه به بچهها یاد بدهیم که اشتهای واقعی با اشتهای کاذب فرق میکند. اشتهای سالم جنسی، میل جنسی است که اسلام میگوید در اولین فرصت باید تأمین بشود. ازدواج زود. حتی میدانید شرط بلوغ هم اسلام برای ازدواج نگذاشته! دختر و پسر، به شرط این که والدین آنهایی که دلسوز او هستند و مدیریت کنند ببینند مصلحتشان چیست؟ حتی اگر دیدند قبل از بلوغ این نیاز بیدار شده و امکان آن هست، آنجا با ولایت والدین، دختر و پسر ازدواج کنند و رابطه مشروع انسانی و اخلاقی داشته باشند و مدیریت بشوند. اسلام هیچ اشتهای جنسی را سرکوب نکرده اما این که بروید با انواع قرص و دوا و فیلم، مدام اشتهای دروغ در خودت ایجاد بکنی اینها انحراف و بیداری است. در مورد غذا هم همینطور است، در مورد لباس و مد هم همین است. من خواهش میکنم که اولاً خودمان درست اینها را بفهمیم بعد درست به بچهها منتقل کنیم که بفهمند. حالا بعد چه تصمیمی میگیرند به خودشان مربوط است. شما ممکن است به بچه خودت درستترین حرفهار ا منتقل کنی ولی بالاخره او تصمیم میگیرد نمیتوانی تحمیل کنی. او بالاخره تصمیم خودش را میگیرد یا به حرف گوش میکند یا نمیکند آن بحث دیگری است. کلاً تحمیل به طبیعت، آن چیزی که اسلام در اقتصاد و جامعه و همه جا با آن مخالف است تحمیل به طبیعت است. طبیعت را کاذب بارآوردن و منحرف کردن و فریب دادن است. این واقعبینی نیست ایجاد سراب برای انسان است. مدزدگی، مصرف زدگی، ایجاد سراب است، آب نیست. اسلام در اقتصاد آب را تحریم نکرده، به سراب توجه داده است که این به نفعتان است استفاده کن آن به نفعتان نیست. در همه مسائل همینطور است. این جمله ایشان را بخوانم عرضم را ختم کنم. ایشان میگوید خوب است که انسان و باید انسان لذت ببرد. ولی بسیار خطرناک است که لذت مصنوعی برای خودش ایجاد کند. لذت طبیعی خوب است ولی لذت مصنوعی، مدام لذتپرستی و برنامه اضافی برای لذت بیشتر. این غلط است این انسان، خانواده و جامعه را نابود میکند. هم بدن را فرسوده میکند هم روح را خسته میکند، تفکیک هوس از تمایلاتی که طبیعی است و نیاز بشر است اگر آن برآورده بشود روح شاد میشود قوی میشود سالم میشود بدن هم سالم میشود اقتصاد جامعه عهم رشد میکند اما اگر آمدید یک چیزی را بر طبیعت تحمیل کردید، جسم ملول میشود و روح هم ملول میشود از حالت تعادل خارج میشویم. ببینید یک وقتی هست ما گرسنه هستیم میآییم سر یک سفره مینشینیم یک وقتی هست سیر هستیم، یک مرتبه چشممان میافتد به یک سفرهای میبینیم عجب غذای رنگین و قشنگی است، گرسنه نیستیم ولی یک دفعه تحریک میشویم مینشینیم میخوریم با این که نه گرسنه هستیم نه از گرسنگی رنج میکشیدیم نه نیاز داریم. اینها با این دومی مشکل دارند که ما گرفتار آن هستیم. تبلیغات برای مصرف این دومی است اصلاً جامعه نیاز ندارد و میل ندارد مدام میگویی، اصلاً کالاهای گران نه. یک پفک را صد بار نشان بدهند آدم که پفک نمیخواهد ولی بعد آدم میگوید نمیشود که نخورد! حالا یک لباس آن چنانی و ماشین را مدام نشان بده، در خیابانها نشان بده، در تلویزیون نشان بده، مدام بیایید توی تلویزیون بگویید پولهایتان را بگذارید از بانکها پول مفت بگیرید. اصلاً نیازی نیست درست هم نیست بعد یک مرتبه آدم میگوید برویم این کار را بکنیم. تبلیغات اینطوری است. رسانه و آموزش و پرورش.
جمعبندی کل عرایضم این است، اگر بتوانیم تمایلات طبیعی را از هوسهای مصنوعی تفکیک کنیم که عَرَضی و مصنوعی هستند خواستههای تحمیلی و غیر عادی هستند و مضرّ هستند اینها را بتوانیم تفکیک کنیم که اشتهای کاذب در نسل ایجاد نشود، اشتهای صادق به درستی تأمین بشود آن چیزی که گفتند مبارزه با نفس، مبارزه با این است نه مبارزه با نفس و نیازهای بشر. و توضیح فلسفی و اخلاقیاش این است که نفسی که میگویند نفس اماره بسوء، یعنی نفسی که مدام امر به بدی میکند و مدام خواهشهای زشت از ما میکند این کمکم قدرت عقل را در انسان ضعیف میکند قوه ابتکار را به دست میگیرد. بیماریهای هم اخلاقی مثل حسد و ترس و بخل ایجاد میکند و هم اینها ما را به سمت تهمت و آزار دیگران و حقکشی و تجاوز به دیگارن میکشاند. این به شکل مصنوعی و غیر طبیعی میآید. بنابراین هرگز ما در قرآن و سنت نداریم که نفس انسان ذاتاً شرق و پلید است. نفس، پلید نیست. ولی وقتی که نفس فرد یا نفس جامعه تربیت نمیشود جامعه، یک جامعه اماره میشود که مدام چیزهای بیشتر و غیر ضروری، آن جوهره نفس نیست که باید نابود بشود این تمایلات بیمنطق است که عقل را منکوب شهوت میکند شکست میدهد نفسی غالب و عقلی مغلوب، با این باید مبارزه کرد نه با نفس. عقل نباید ضعیفتر از نفس باشد، باید عقل جامعه درست کار کند اقتصاد آن باید عقلانی باشد. اتفاقاً دعوا بر سر این است. این فرهنگ میگوید اقتصاد عقلانی، آن فرهنگ میگوید اقتصاد نفسانی. دوتا فرهنگ است. اقتصاد نفسانی میل کاذب. اینها انواع بیماریها و انتحرافات است هم از لحاظ جسمی و مادی ما را نابود میکند و هم از نظر روحی و اخلاقی ما را نابود میکند. پس صحبت از زجر دادن نفس، کشتن نیازهای طبیعی، اینها نیست. اینها در بودیزم است معلوم نیست حرفهای بودا هم بوده باشد. در بودیزم است در مانویگری است، در بعضی از تفکرات صوفیه است. در مسیحیت کاتولیک است، یک فلسفهای داریم در فلسفه یونان که از قبل بود به نام فلسفه کلبی، کلبیون. کلبی یعنی زندگی سگی، یعنی بدون هیچ تآمین نیازهای عادی. در خیابان عین سگ زندگی کن، نه خورد و خوراک درست، هیچی نه. بحث آن این است.
و راجع به تهذیب نفس هم راههای مختلف گفتند، تربیت، تعلیم، یکیاش هم کار است. کار یکی از راههای تعلیم نفس است. بیکاری و مفتخوری یکی از راههای سقوط نفس است، نفس را فاسد میکند. هم عملزدگی که فقط کار، این نفس را از تعادل خارج میکند هم این فرهنگ که اگر میشود ما کمتر کار کنیم بیشتر بخوریم، این هم نفس را نابود میکند. هم اقتصاد و ماده و دنیای ما را خراب میکند هم تعادل اخلاقی را از ما میگیرد. اینها بخشی از مطالبی بود که برای فرهنگسازی در رابطه با اقتصاد و از جمله از منظر شهید مطهری(ره) به معلم مربوط است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی